M 7.3 - 32km S of Halabjah, Iraq
M 7.3 - 32km S of Halabjah, Iraq
2017-11-12 18:18:17 UTC 34.886°N 45.941°E 23.2 km depth

مقدمه:
كشور ما به دلیل موقعیت جغرافیایی آن، هر چند سال یك بار با زلزلهای مخرب و ویرانگر روبرو میشود. نگاهی گذرا به تاریخ زمین لرزههای ایران و توجه به بستر طبیعی و زمین ساختی ایران نشان میدهد كه كمتر نقطهای را در ایران میتوان یافت كه از زلزله مصون باشد. به طوری كه طی 40 سال اخیر 100 هزار نفر از هموطنان در مناطق مختلف كشور در اثر زلزله جان خود را از دست دادهاند.
به نظر میرسد كه دانش ما برای بازسازی شهری و روستایی بعد از زلزلههای ویرانگر، بسیار كمتر از میزان مورد انتظار است. زلزله بم بار دیگر نشان داد كه هنوز آنچه لازم است را از طبیعت نیاموختهایم. هنگامی كه زلزله در مقیاسهای وسیع شهری رخ میدهد، ضعف ساختارهای مدیریتی، نظام برنامهریزی شهری، كنترل كیفیت ساخت و ساز و مدیریت بحران، بیش از پیش مشخصتر میگردد. زلزله بم نمایانگر این كمبودها و كاستیهای غیر قابل اغماض بود.
در چنین وضعیتی تحقیق و تفحص جهت دستیابی به راه حلهای اساسی در مقابله با حوادث طبیعی نظیر زلزله بسیار عاقلانه میباشد. اگر چه كشور ما از نظر طبیعی و جغرافیایی از جمله كشورهای زلزلهخیز جهان است، ولی این به معنای قبول سرنوشت محتوم و تسلیم بیچون و چرا در برابر طبیعت نیست.
انسان قادر است با ایجاد زمینههای لازم و اتخاذ استراتژیهای مناسب، خشم طبیعت را كنترل و مهار نماید و یا اثرات آن راكاهش دهد. تجربه كشورهای زلزله خیز نظیر ژاپن و تركیه الگویی واقعی را در جهان ارایه داده كه بیانگر توانایی انسان در بكارگیری استانداردهای بالای ایمنی به منظور دستیابی به سلامت و رفاه و تحقق توسعه همه جانبه است.
یكی از مهمترین و موثرترین مراحل مدیریت بحران، پس از وقوع بحران برنامه بازسازی است كه از نظر زمانی طولانیترین مرحله مدیریت بحران به شمار میرود. این مرحله كه دارای حساسیت فوق العادهای میباشد شامل بازسازی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و كالبدی میباشد. در این رابطه مقاله حاضر با هدف استفاده از تجارب جهانی، به بررسی ملاحظات فنی، مالی و سازمانی در مدیریت بازسازی میپردازد. بدین منظور فرصت بسیار مناسبی برای دولتمردان فراهم شده تا از تجربیات كشورهای دیگر در زمینه بازسازی استفاده نمایند و برنامهریزی و اجرا را به بهترین نحو بازسازی بم انجام دهند. بدون توجه به تجربه دیگر كشورها، وارد شدن در عرصه بازسازی مستلزم به كارگیری شیوه آزمون و خطا است كه موجب از بین رفتن بسیاری از منابع و فرصتها میگردد.
پس از زلزله بم شايعات بروز زلزله در تهران از يك سو و مستندات و مدارك علمي و برنامه هاي تلويزيونيگسترده از سوي ديگر باعث شد كه احتمال وقوع زلزله در تهران و مخاطرات ناشي از آن به يك جريان جدي در كشور تبديل شود و توجه محافل علمي و سياسي داخلي و حتي خارجي را به خود جلب نمايد ودر مدتي كوتاه چند مانور مقابله با بحران در تهران تشكيل شود.
مطالعات آماري انجام شده و برآوردهاي كارشناسانه نشان مي دهد كه حداقل تلفات جاني در چنين زلزله اي (با اندازه زلزلة بم ) حدود يك ميليون نفر كشته و 5 /2 ميليون نفر زخمي خواهد بود ! شايد تصور چنين واقعه اي در كلانشهر بزرگ و متراكم تهران با وجود گسل هاي مهيب تر از گسل بم - بروات، چندان دور از ذهن نباشد . وقوع چنين حادثه اي منتفي و دور از نظرگاه هاي علمي نيست . باشد كه اين پژوهش در اذه ان عمومي و مسؤولان خطر فاجعهرا بيشتر مطرح كند تا قبل از وقوع بحر ان، با سياست هاي تمركز زدايي و مقاوم سازي سازه هاي موجود و آتي و نيز اتخاذ پاره اي از سياست هاي اصولي در مقابله با بحران از بروز يك فاجعه انساني جلوگيري شود .
بطور کل از لحاظ رفتاري اجزاي غير سازه اي را مي توان در دو گروه اجزاي حساس به شتاب و اجزاي حساس به تغييرشکل رده بندي کرد.
الف) اجزاي حساس به شتاب به تغييرشکل حساس نبوده اما به نيروهاي اينرسي حساس هستند و خسارت وارد ه بر آنها نيز ناشي از اين نيروها مي باشند . عموما اجزاي غيرسازه اي مکانيکي و تجهيزات پزشکي – درماني در اين گروه قرار مي گيرند.
ب) اجزاي حساس با تغييرشکل علاوه بر حساس بودن به شتاب به تغييرشکل ناشي از تغييرمکان جانبي سازه نيز حساس هستند و خسارت وارده بر آنه ا ناشي از اين تغييرشکل مي باشد . عموما اجزاي غيرسازه اي معماري در اين گروه قرار مي گيرند.
روشي ديگر نيز جهت ارزيابي لرزه اي اجزاي غيرسازه اي وجود دارد که مي توان آنرا روش تجويزي ناميد . در اين روش براي ارزيابي يک عضو غيرسازه اي مي بايست از مختصات منتشر ش ده آن عضو توسط کارخانه سازنده استفاده کرد.
بعد از آنکه ارزيابي آسيب پذيري اجزاي غيرسازه اي مشخص شد، مي توان ضرورت و ميزان بهسازي آنها را براساس سطوح عملکرد که متکي بر قابليت استفاده بي وقفه و ايمني جاني مي باشند را تعيين کرد.
استخوان بندي اصلي اين دستورالعمل بر گرفته از دستورالعمل مقاوم سازي FEMA356 و FEMA274 مي باشد كه از مدرك دوم بيشتر در تهيه بخش توضيحات كه جلد بعدي دستورالعمل مي باشد استفاده شده است. همانطور كه در بخش مقدمه نيز اشاره گرديد، بخش اعظم اين مدرك در ارتباط با مرحله دوم ارزيابي لرزه اي يعني ارزيابي كمي مي باشد. گرچه داراي بندهايي نيز در ارتباط با بخش كيفي و معرفي روشهاي مقاوم سازي است. بر اساس مدرك فوق در اولين قدم بايد هدف بهسازي توسط مشاور تعيين و به تصويب كارفرما برسد. لذا سطح عملكرد و سطح زلزله اي كه سازه بايد در برابر آن رفتار مورد نظر را داشته باشد بايد مشخص گردد. بر خلاف مدرك اصلي FEMA356 با اضافه كردن بندي در ارتباط با نياز به انجام بهسازي بر اساس كنترل كفايت بر پايه آيين نامه زلزله 2800 ايران تفاوت چشمگيري در نحوه استفاده از دستورالعمل فوق پديد مي آيد. بطوريكه در مدرك اصلي هدف تعيين عملكرد سازه بر اساس ضوابط تعيين شده بوده و تصحيح پيكره و مشخصات اعضا جهت حصول به عملكرد مورد دلخواه مي باشد. بايد دانست كه بر اساس روال دستورالعمل بهسازي كنترل سازه بر اساس آيين نامه زلزله موجود (جهت لزوم كاربرد دستورالعمل) نشان دهنده تطابق آن با معيارهاي مربوطه بوده و هيچگاه نشان دهنده عملكرد سازه در اثر زلزله طرح نمي باشد. در صورتيكه در دستورالعمل بهسازي ايران فرض گرديده كه رعايت ضوابط آيين نامه 2800 در طرح و اجراء حتماٌ منجر به عملكرد ايمني جاني سازه تحت سطح خطر با احتمال 10 درصد در 50 سال عمر سازه مي گردد. استفاده از دستورالعمل وقتي مجاز دانسته شده است كه يا عمكرد و سطح خطر بالاتري مد نظر باشد و يا سازه موجود نتواند از غربال آيين نامه 2800 بگذرد. مشكل اساسي ديگري كه در اين دستورالعمل بخصوص در ارتباط با بهسازي ساختمانهاي فلزي وجود دارد، مربوط به ارجاع دستورالعمل به مبحث 10 مقررات ملي مي باشد. چارچوب كنترل كفايت اعضاء سازه اي بر اساس افزوني ظرفيت مقاطع با نياز لرزه اي مي باشد. به علت آنكه روابط مبحث 10 مقررات ملي بر پايه روش تنش مجاز نهاده شده، فاقد روابط لازم جهت محاسبه ظرفيت بوده و در اين موارد بايد بر اساس پيوست دوم آيين نامه 2800 با اعمال ضرايبي مقادير مجاز را به مقادير نهايي تبديل نمود ، كه نمي تواند داراي جامعيت لازم باشد.
مشکل اصلي مديريت ريسک لرزهاي يافتن راه حلي مناسب است. اما سوال اصلي اين است که کدامين راه بهترين راه حل است. پاسخ اين سوال، با توجه به ويژگيهاي هر سازمان يا جامعه، متفاوت است. بر اساس زنجيره زير ميتوان در مورد راه حل مناسب تصميمگيري کرد.
روند ارائه شده در نمودار 4 داراي دو گام اساسي است. تخمين ريسک و امتحان گزينههاي کاهش پيامدهاي زلزله. تخمين خسارات با تعريف مساله آغاز ميشود. آنچه که در ريسک قرار دارد بايد مشخص شود. ميزان امنيت جاني مورد انتظار و بيشينه خسارات اقتصادي قابل قبول نيز بايد مشخص شوند. کمي کردن ريسک، گام بعدي اين پروسه است. تعيين نياز به کارهاي اضافي در مرحله بعدي قرار دارد. در برخي از موارد، ميزان ريسک فعلي قابل قبول است. در غير اين صورت، گزينههاي کاهش پيامدهاي زلزله بايد تدوين شوند و ميان آنها بايد براي کاهش ميزان ريسک فعلي به ميزان قابل قبول آن بايد تصميم گرفته شود. گام اصلي دوم با انتخاب مبناي تحليل و با توجه به محدوديتها و تواناييهاي جامعه يا سازمان شروع ميگردد. شناخت گزينهها گام بعدي ميباشد که در اين مرحله طيف وسيعي از گزينههاي ممکن کاهش پيامدهاي زلزله، شناسايي ميشوند. در مرحله بعد اين گزينهها غربال ميشوند و سپس روش تصميمگيري که شامل تدوين يک چهارچوب و ضابطه براي تصميمگيري ميباشد، انتخاب ميگردد.
لغات واصطلاحات زمین لرزه:
شتاب (Acceleration) : وقتی پایتان را روی پدال گاز یا ترمز ماشین می گذارید، اتومبیل تندتر یا کندتر می شود. وقتی سرعت تغییر می کند ماشین شتاب می گیرد و یا شتاب آن کمتر می شود. این تغییر سرعت , شتاب نامیده می شود. به هنگام وقوع زمین لرزه نیز شتاب ایجاد می شود. شتاب اوج، بزرگترین شتاب ثبت شده در ایستگاه به هنگام وقوع زلزله است.
شتاب نگار(Accelerogram): ثبت شتاب زمین به هنگام وقوع زلزله
شتاب نگاشت(Accelerograph): وسیله ای است که شتاب زمین را به هنگام وقوع زمین لرزه ثبت می کند که Accelerometer هم نامیده می شود.